دانش آموز بودم و بدلايل خانوادگی كاملا در جريان مسايل سياسی، خبر مرگ دكتر شريعتی كه آمد صحنه غريبی بود، تعدادی از دوستان نزديك غريبانه و دور از چشم اغيار اشك می ريختند و برخي در فضای تند مذهبی آن روز مشهد خرسند از اينكه بالاخره از شر او و نوشته هايش راحت شده اند، برخی در فكر محل دفن و برخي به پيام احتمالی از نجف مي انديشيدند. در همين رفت و امدها بود كه شنيدم مجلس ختمی برای او در مسجد ملاهاشم مشهد برگزار كرده اند. به تنهايی رفتم، در آستانه در ورودی، آقای خامنه ای آن روز به عنوان صاحب مجلس ايستاده بود با دستمالی در دست و اشك ريزان، ايستادم تا دستمال بردارند، تسليت بگويم و وارد شوم ... در همين خلال چند طلبه رد شدند و با درشت گويی آشكار به شريعتی و صاحب مجلس تجديد كينه كردند. داخل همه نشسته بودند از مرحوم محمد تقي شريعتی پدر كه سراپا نجابت بود و بسياری ديگر كه نمي دانستند با اين داغ در روزهای بعد چه مي كنند... امروز همه آن دعواها، جدل های كينه ساز و دست نوشته های چاره سوز و خطابه های آتشين شيخ قاسم اسلامی عليه دكتر و ... از جلوی ديدگانم عبور مي كند. شريعتی نقد فراوان شده است و گاه چه صواب، ولي آنچه شريعتی داشت و بسياری امروز ندارند صداقت بود، حق او بر نسل انقلاب بيش از اين است. سالها بعد از استاد محمد رضا حكيمی و استاد سيد جعفر شهيدی كه توليت تصحيح اثار شريعتي را بر عهده داشتند در ناكامي اين كار افسوس شنيدم !
آی... بانوی زلال آب ها
مهربانی چشم را به سمت كدام كوير
مي روی
منيژه درتوميان
بانوی آب
چون هاله ای ز عاطفه ماه
با جامه ای ز نور
در قصر آفرينش كامل
خورشيد وار، ايستاده به درگاه...
بهمن صالحی