خاطرات آقای ابطحی از مرحوم آیه الله آقای قمی مرا یاد روزهای انقلاب انداخت و گذر از آن انصاف نیست. منزل ما در آن زمان در چند قدمی منزل اقای قمی بود و در میانه مربعی از بیوت مراجع و علما آقا سید عبدالله شیرازی، آقا سید کاظم مرعشی، آقا شیخ ابوالحسن شیرازی، آقا شیخ غلامحسین تبریزی (عبد خدایی) و جمعی دیگر از رجال خرد و کلان مذهبی مشهد. یک سو مسجد مرحوم آقا شیخ محمد رضای محامی بود و دیگر سو آقا سید جواد خامنه ای نماز می گزارد، آن طرف تر محراب مرحوم عبایی بزرگ (پدر) بود و نزدیک تر نیز خانه و محراب آیه الله اشکوری که تازه از نجف امده بود ( همه در شعاعی از چند متر تا چند صد متر ) ولی بی اغراق بیشترین صدا در روزهای انقلاب از خانه مرحوم قمی برمی خاست. شاید بخش مهمی از خاطرات آن روزهای ما در همان خانه و حواشی آن نقش گرفته است. از شبی که خبر رسید آقای قمی آزاد شده و ما به استقبال او رفتیم تا تمامی روزهای انقلاب که او انقلابیون را در مشهد پدری می کرد و کشته ها را به خانه ایشان می اوردند و او تدبیر می کرد. یادم نمی رود که گرایش مقدسین سنتی که همیشه بر فضای مشهد حاکم بوده سبب شده بود تا زنان در تظاهرات با مخالفت آنان روبرو باشند، برخی از انان در شعار دادن احتیاط می کردند و برخی دیگراز همین نسوان که به صلاحدید بزرگان حتی شرکت در راهپیمایی ها را حرام می دانستند. فتوای اقای قمی مبنی بر جواز شرکت زنان در تظاهرات و شعار دادن آنان که آمد فضا شکست و صدای زنان برفریاد مردان غالب شد. حیات آقای قمی و رسالت دینی او در هر دو دوره نمونه و عبرتِ ستیز با نظم غالب است و تجربه نشان داده که نظم غالب از هر سنخ که باشد تابع سازوکار قدرت سیاسی است و قدرت سیاسی در جستجوی مدام کیمیای ثبات است و ثبات سیاسی با رسالت دینی نسبت عام و خاص من وجه دارد !
ما گرفتار صحبت و هم نشینی کسانی هستیم که فهم درست ندارند و تو گویی چوب خشک اند. ژرف بینی در نظر را بدعت و مخالفت با مشهور را گمراهی می دانند. تو گویی آنها حنبلی هایی هستند که در کتابهای حدیث محبوس و منجمد شده اند.
ابن سینا. منطق المشرقیین به ترجمه سعید نفیسی در "پور سینا"