----->

روزانه
Home | Mail
روزانـــه
Monthly Archive
décembre 2005
janvier 2006
février 2006
mars 2006
avril 2006
mai 2006
juin 2006
juillet 2006
août 2006
octobre 2006
novembre 2006
décembre 2006
janvier 2007
février 2007
mars 2007
avril 2007
mai 2007
juin 2007
juillet 2007
août 2007
septembre 2007
octobre 2007
novembre 2007
décembre 2007
janvier 2008
février 2008
mars 2008
avril 2008
mai 2008
juin 2008
juillet 2008
août 2008
septembre 2008
octobre 2008
novembre 2008
décembre 2008
janvier 2009
février 2009
mars 2009
avril 2009
mai 2009
juin 2009
juillet 2009
août 2009
septembre 2009
octobre 2009
novembre 2009
décembre 2009
janvier 2010
février 2010
mars 2010
avril 2010
mai 2010
juin 2010
juillet 2010
août 2010
septembre 2010
octobre 2010
décembre 2010
février 2011
mars 2011
avril 2011
mai 2011
juin 2011
août 2011
septembre 2011
novembre 2011
mars 2012
juin 2012
juillet 2012

2007/12/29
دكترغلامحسين ديناني از مظلوميت فلسفه و سخت‌گيري برخي اهل فضل نسبت به آن سخن گفت و تمثيلي زيبا به كار برد و گفت كه فلسفه در اين مرز و بوم گاهي از هروئين قاچاق‌تر بوده است و فلاسفه «قاچاقي» فلسفه خوانده‌اند؛ من مي‌گويم اي‌كاش دكتر جهانگيري در قرن سوم هجري به دنيا آمده بودند.
به ياد دارم در محضر علامه طباطبايي كه همه او را دوست دارند درس «اسفار»مي‌خوانديم. حضرت آيت‌الله بروجردي اعلي‌الله مقامه كه همه از او به نيكي ياد مي‌كنند و خود من نيز سال‌ها مقلد ايشان بودم، دستور دادند درس اسفار ایشان تعطيل شود. ما گريان و نالان نزد آيت‌الله بهبهاني آمديم و ايشان آقاي فلسفي را با چند كتاب جلد سفيد كه مندرجات ماترياليستي داشت، نزد آيت‌الله العظمي بروجردي فرستاد و او اين كتب را به ايشان نشان داد و گفت: براي مقابله با اينها لازم است ايشان اسفار و فلسفه بگويند.
حضرت آيت‌الله فرمودند: خب حالا ايشان درس اسفار ندهند، «شفا» بگويند. ديناني در باب چرايي اين حساسيت فقها از رهزن بودن فلسفه گفت و قضايا را اينچنين تحليل كرد: فقها و متشرعان مي‌ترسيدند كسي كه فلسفه مي‌خواند، بي‌دين شود.
راست هم مي‌گفتند فلسفه رهزن است و اگر به قافله فكر بزند كمل عقايد را نابود مي‌كند، اما اگر فرد اصل و اساس ديني داشت، آن را تقويت مي‌كند تا حدي كه به عقايد ديني او خلل وارد نمي‌شود كه هيچ به آن عمق و غنا مي‌بخشد !

در بزرگداشت دكتر جهانگيری


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com 2007/12/28


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com 2007/12/17
این پیرمرد مهدی آذر یزدی است و بهانه این نوشتار کوتاه قدردانی و سپاسگزاری از زحمات او. یادداشت ایسنا را که (به مدد سایت فلش) خواندم افسرده شدم. مهدی آذر یزدی معلم سالهای کودکی بسیاری از ماست.
مجموعه کتابهای "قصه های خوب برای بچه های خوب" با آن قلم شیوا و حکایات کهن، بخشی شیرین از دنیای کودکی ما را شکل داد و در کنار پیام شادی، داستان راستان، نسل نو و بعدها کیهان بچه ها در سالهای اول دهه پنجاه روزهای ما را آفتابی می کرد. آذر یزدی معلم همه ماست و ما به او مدیونیم و شکر زحمات او بر ما واجب. از اینکه می بینم هنوز در کشور ما که پیش تر و به مناسبتی "کشور جشنواره ها" نامیدم حق آذریزدی ادا نشده است ملول می شوم. این جمله او به ایسنا ملال انگیز است: "الآن زندگي من نبايد اين‌طور باشد كه پول دوا و درمان نداشته باشم. در اين سن و سال و با اين وضع بايد پرستار داشته باشم."
آی روسا ! مبادا هنوز در کشور نفت و گاز و فرهنگ، امین پور و زرین کوب پول عمل نداشته باشند، جنازه زریاب خویی معطل پول قبر بماند، مهدی آذریزدی در پی سرپناه و یاور باشد و یا سراغ اولین زن فیزیک ایران را در خانه سالمندان بگیریم. اینها معماران فرهنگ ایران اند و حق شان بر ما با سنار و سی شاهی جبران نمی شود، تا نمرده اند قدر بدانیم و پاس زحمات شان را بداریم، کم شعار بدهیم و کمتر بزک کنیم.
شاید این دو بیت ابن خلکان در وفیات الاعیان زبان حال نخبگان فرهنگی ما خطاب به ارباب دیوان و دفتر باشد:

یا ربّ لا تُحینی الی زمن
اکون فیه کلاًّ علی احد
خُذ بیدی قبل اَن اقول لمن
القاهُ عند القیام: خُذ بیدی



Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com 2007/12/02

جامعه مورد نظر هابز ...(در قضایای چهارم و پنجم لویاتان) جامعه ای است که در آن همگان همواره برای قدرت با دیگران رقابت می کنند. قدرت هر کسی مانع و رادعی در مقابل قدرت طلبی دیگران است و این واقعیت چنان فراگیر است که می توان به سادگی گفت که قدرت هر کسی، همان برتری و فزونی قدرت او نسبت به قدرت دیگران است (قضیه چهارم). هر کسی می کوشد برخی از قدرت های دیگران را به خود منتقل کند و یا در مقابل انتقال برخی از قدرت های خود به دیگران مقاومت کند، و این کار را نه با کاربرد زور آشکار بلکه به شیوه ای بازاری انجام می دهد که در ان ارزش هر کس معادل بهایی است که برای استفاده از قدرتش داده می شود.
مقدمه مکفرسون بر لویاتان هابز. ترجمه بشیریه
زمانه ما ایرانیان زمانه ای است که باید لاجرم برای درک درست آن سری به لویاتان زد و دوباره آن را خواند. گویی لویاتان به نوعی روایت 4 قرن پیش هابز از جامعه دینی امروز ماست !


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com
_