***
اگر مصلحت اهمی که مقدم بر مفسدهی تهمت باشد، پيش آيد، آن تهمت جايز بلکه در بعضی موارد واجب می شود؛ مثلاً اگر کسی مضر برای اسلام است و مردم را از دين منحرف مي کند و چارهای جز تهمت برای اسکات او نباشد، تهمت به اندازهای که او را ساکت کند، جايز بلکه واجب است؛ ولی تشخيص اين گونه موارد بسيار مشکل و کيد شيطان درون و برون بسيار قوی است؛ لذا بايد با کمال احتياط و مشورت با اشخاص آگاه و عالم بدون غرض، اقدام نمايد.
***
رساله توضیح المسایل آیه الله العظمی مظاهری/فصل اخلاق/بخش تهمت/مسئله 92
***
در ابتدا بانگ و خروش و زاری می کند که هنوز سلطان عشق تمامت ولایت نگرفته است. چون کار به کمال رسد و ولایت بگیرد، حدیث در باقی افتد و زاری، نظاره و نزاری گردد و آلودگی به پالودگی مبدل شود.
سوانح احمد غزالی
م. 520 ه.ق
فصل 25
کاری از امیر عباس ریاضی عزیز
*** ... من نمی دانم چه شد دیگر
بس که میدان خاک بر سر زد
بعد از آن چیزی نمی دیدم
در میان گرد و خاک دشت
مرغی از میدان به سوی آسمان پرزد
پرده ی هفت آسمان افتاد
دشت پرخون شد
عرش ، گلگون شد
عشق ، زد فریاد
آفتاب ، از بام خود افتاد
شیونی در خیمه ها پیچید
بعد از آن ، تنها خدا می دید
بعد از آن تنها خدا می دید ...
منظومه ظهر روز دهم
قیصر امین پور
تشيع يک ميراث فکری و فرهنگی عظيم است. پيام اخلاق و معنويت و روحانيت اسلام است. تفسير بلند عرفانی و عاشقانه از خدا و از جهان، از رابطه خدا با جهان و رابطه انسان با خداست. اخلاق اجتماعي آن Golden Rule است که فقط در تفسير علوی اسلام ميتوان يافت: «اجعل نفسک ميزاناً فيما بينک و بين غيرک فاحب لغيرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غيرک» (همان اصلی که امروز مسيحيت اين قدر روی آن تبليغ می کند و آن را اصل زرين تعليمات مسيح می داند، و دين شناسان غربی هم به خاطر بي اطلاعی از نسخه علوی اسلام هم آواز با کليسا می پندارند که آن مختص مسيحيت است و در هيچ دين و آئين ديگری نيست). جهانبينی آن اين که هر انسانی «اما اخ لک في الدين او نظير لک في الخلق». دعای آن راز و نياز عاشق و معشوق: «الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک و ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک». خداشناسی آن راه يافتن به حضرت دوست که: «ألست تراه فی وقتک هذا؟». عرفان آن ذوب در محبوب که: «لا حجاب بينه و بين خلقه غير خلقه». پيامبر شناسی آن: «بعث فيهم رسله ليثيروا لهم دقائق العقول». نظام اجتماعی آن: «لن تقدس امه لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوی غير متعتع». نظام جنگ و صلح اش: «اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اصلح ذات بيننا و بينهم». نگرش تاريخی آن: «ولا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه». پيامش به انسانها:«لا تکن عبد غيرک و قد خلقک الله حراً». احترام آن به آزادی و استقلال فکری: «لا تستوحشوا في طريق الهدی لقله اهله». اينهاست که تفسير ما و مکتب فکری ما را از مکتبها و انديشههای اسلامی ديگر مشخص و ممتاز می کند نه صرف چند واقعه در گذشتهها، يا چند نقل و روايت که احياناً می تواند مورد نقد و تشکيک قرار گيرد، يا دعوی وقوع عجائب محير العقول که امروز نمی توان بر خرد هيچ انسان فرهيخته تحصيلکردهای تحميل کرد.