منطق پایان اندیشه و اندیشه های پایانی که در تاریخ سی ساله اخیر ما و در حق دیگران فراوان تکرار شده است (بی انکه وارد مبانی نظری و تئولوژیک آن شوم) جز گمراهی ما و یک سرخوشی ناپایدار عوامانه کمتر راه به جایی برده است.
ما مسلمانان همه به وعده های صادق قران باور داریم ولی نه قدرت پیش بینی تلئولوژیک (فرجامین) زمانه و نه حتی گاه توان تشخیص درست نشانه های آن را داریم، آنوقت زبان ایوب پیامبر و شعیب نبی را هم بکار بگیریم، چه می شود !
احمدی نژاد با اشاره به اينكه عدهای به خاطر به بنبست رسيدن انديشه ليبراليسم و اقتصاد مدرن به تكاپو افتادهاند و دنبال راه چاره میگردند ،در لرستان گفت: هم سران استكبار و هم دنبالهروهای آنها هنوز در اشتباه هستند؛ چرا كه اين راه به پايان رسيده و يك مرده قطعی را با چنين تنفسهای مصنوعی نمیتوان زنده كرد.
به اعتقاد من غرب مجموعه ای بر امده از سندرم های پایان پذیر است، امید ما ایرانیان آن است حال که اقای احمدی نژاد مشاوری چون حمید مولانا دارد از پیشینه پنجاه ساله اقامت او در غرب استفاده کرده و به یاری او نشانه شناسی کند. بشرط اینکه اقای مولانا در راه و چاه شناسی بخل ورزی نکند و توصیه های روزنامه ای هم بدست ایشان ندهد !
... آدم مشاورش مولانا باشد، معاون اولش هم استاد اقتصاد دانشگاه و از این فرمایشات کند !
کاشیکاری مسجد جامع نیشابور
نقل است که یک بار داود طایی پیش صادق امد و گفت: ای پسر رسول خدای، مرا پندی ده که دلم سیاه شده است.
گفت یا ابا سلیمان ! تو زاهد زمانه ای، تو را به پند من چه حاجت است
گفت: ای فرزند پیغمبر! شما را بر همه خلایق فضل است و پند دادن همه بر تو واجب است.
گفت یا ابا سلیمان ! من از ان می ترسم که به قیامت جد من دست در من زند که چرا حق متابعت من نگزاردی ؟ این کار به نسبت صحیح و به نسبت قوی نیست، این کار به معاملت شایسته حضرت حق بود.
داود بگریست و گفت بار خدایا ! آنکه معجون طینت او از اب نبوت است و ترکیب طبیعت او از اصل برهان و حجت، جدش رسول است و مادرش بتول، او بدین حیرانی است. داود که باشد که به معامله خود مُعجب شود.
عطار، تذکره الاولیاء، ذکر امام صادق (ع)
***
***
***
***
سالها پیش عالمی از خشم مردم بیم می داد و در اشاره به کسی می گفت که باید ملاحظه مردم را بکند و الا فلا ... به ایشان گفتم مردم با عوام دوتاست (گاهی البته یکی هم می شود)، شبح عوام واقعیتی است که اگر روحانیت اراده کند می تواند در این کشور نباشد، شما خود چیزی می سازید و بعد از سایه اش می هراسید. داستان جابجایی هراسناک مدرس و مصدق مرا بیاد خاطره بالا انداخت. چهارنفر روحانی نواندیش و شجاع اگر با این اشباح خود ساخته روبرو شوند و بر حقایق تاریخی صادقانه و برای رضای همان خدا بایستند معادله در این کشور عوض می شود، می خواهد مصدق باشد یا مدرس !
رحمتی نثار روایان قدیم کنیم که با آن بی امکانی بر سر صحت نقل و سلامت قول، آن همه مشاجره و یقه درانی می کردند و اگر امروز با این همه امکانات دیداری و شنیداری در قرن بیست و یک باز این مشاجرات و خبط های فاحش را می دیدند به ما چه می گفتند ؟
دعوای علیت حکمای قدیم بر سر خلقت ابتدایی مرغ یا تخم مرغ به بازار ایران هم کشیده شده، به استناد این خــبر علت گرانی تخم مرغ، ارزانی مرغ است و کذا بالعکس ! اُمرای جماعت ماکیانیه در ایران گفته اند که گرانی یا ارزانی هر یک از این دو به هم بسته است و از قضا این قانون عرضه و تقاضای بازار است که چون این یکی ارزان شود آن دیگری گران می شود. بنا به فرمایش همین امرا، مابقی را باید ارباب خلقت این دو موجود عزیز پاسخ بگویند که چرا چنین شده است ! والله اعلم بحقایق الامور