----->

روزانه
Home | Mail
روزانـــه
Monthly Archive
décembre 2005
janvier 2006
février 2006
mars 2006
avril 2006
mai 2006
juin 2006
juillet 2006
août 2006
octobre 2006
novembre 2006
décembre 2006
janvier 2007
février 2007
mars 2007
avril 2007
mai 2007
juin 2007
juillet 2007
août 2007
septembre 2007
octobre 2007
novembre 2007
décembre 2007
janvier 2008
février 2008
mars 2008
avril 2008
mai 2008
juin 2008
juillet 2008
août 2008
septembre 2008
octobre 2008
novembre 2008
décembre 2008
janvier 2009
février 2009
mars 2009
avril 2009
mai 2009
juin 2009
juillet 2009
août 2009
septembre 2009
octobre 2009
novembre 2009
décembre 2009
janvier 2010
février 2010
mars 2010
avril 2010
mai 2010
juin 2010
juillet 2010
août 2010
septembre 2010
octobre 2010
décembre 2010
février 2011
mars 2011
avril 2011
mai 2011
juin 2011
août 2011
septembre 2011
novembre 2011
mars 2012
juin 2012
juillet 2012

2009/05/29


"من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن، سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن حق کسانی است که نمی دوند".

از پیامکی رسیده


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com 2009/05/22
چند روزی سفر بودم و بی‌امکان نوشتن. در میانه همه اخبار شاید پر سروصداترین آن فوت آیه‌الله بهجت مرجع تقلید شیعه بود. قصد من از این نوشتار کوتاه ذکر خاطره و یاد نیست که آگاهان در این چند روز فراوان نوشته‌اند ولی دریغ از تذکار یک نکته را روا ندانستم. از نگاه بسیاری اقای بهجت یک استثنا در مرجعیت شیعه بود و این البته امری بی‌سابقه نیست. استثنا از این‌رو که او با همه توان فقهی و اصولی خویش و سابقه سلوک و ریاضت گامی برای مرجعیت برنداشت، گمنامی عارفانه را بر هر نامی ترجیح می‌داد و آشنایان با آن مرحوم می‌دانند که به‌گونه ای غریب از هرگونه تظاهر و رسمیت کناره می‌گرفت.
من خود در سال 1365 به‌اصرار جمعی از دانشجویان تهرانی و برای آنها از ایشان وقت دیدار خواستم، هر چه کردیم زیر بار نرفت و می‌گفت مگر من دیدنی‌ام، همان وظایف معمول و مطلوب خدا را انجام دهند کافی است و لازم نیست برای دیدن من به قم بیایند،... زیر بار رساله و عکس تبلیغاتی و وجوه و .. نمی رفت و ...
مراد من از این تذکار اشاره به اهمیت دستگاه عرفی مرجعیت در نزد پاره ای است، چندان که همه لوازم و ابزار این مهم با موافقت و رضایت شخص، ولی بدست مریدان و اطرافیان آماده می‌شود تا سرانجام آدمی به نام "مرجع" نه برای ایجاد آگاهی و انگیزش پرسش که برای رونق تقلید و تمشیت عوام بر کرسی افتاء تکیه زند. بهجت این‌کاره نبود و در عمر خویش تن به این شهرت طلبی‌های رایج حوزه نداد، در میانه خلایق و همچون عادی‌ترین آنان زیست ولی از خلق گریخت. زیستنی که مایه تامل، خویش اندیشی و پرسش برای همه بود.
بحث در این نیست که ایا نگاه بهجت مدرن بود یا نه، کلام بهجت حلال مشلات کشور بود یا خیر، مرام بهجت توسعه‌مند و عقلانی بود یا نه، بحث در التزام به لوازم و الزامات مرجعیت سنتی است که لازمه حیات و استقلال روحانیت است و از بهجت انتظار می‌رفت. روحانیتی که به دام عوام نیفتد، در چنبر تعیشات دولتی ننشیند، از تظاهر بپرهیزد، بیش از انکه به‌مردم بگوید خود عمل کند و در نگاه مردم مثل اعلای زیست اخلاقی باشد.
حیات و ممات اقای بهجت یک یاداوری بزرگ پرنشانه برای آن بخش از روحانیتی است که به نام "تکلــیف" راه "تکـــلف" پیشه می کند، مدعیانه مردم را وام‌دار صنفی خویش می‌خواند و با نام اعلای کلمه حق و احیای شریعت حقه بر مسند افتاء خود ساخته و مرید پرداخته به زیور این دستگاه عرفی و صنفی می‌پردازد. نکته در وارستگی و آزادگی و سروری اخلاق است که سفارش بزرگان جهان است، در بهجت بود و در بسیاری از مبلغان دین نیست !


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com 2009/05/03
یادی از استاد سیدحسینی

خبر رسید که استاد رضا سید‌حسینی درگذشت، دیدم به‌دو سبب روا نیست از این پایمرد عرصه ترجمه یادی نکنم. یکم آنکه این وبلاگ واسطه‌ای اندک میان فرهنگ ایران و فرانسه است و مرحوم رضا سید‌حسینی حق بزرگی در ترجمه آثار فرانسه به‌فارسی دارد و عمر پر‌بار او به انتقال فرهنگی گذشت. دوم به‌سبب کتاب ارجمند "مکتب‌های ادبی" اوست که من دو ترم تحصیلی از این کتاب به‌عنوان مرجع استفاده کرده و به‌دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام (در سالهای 69 و 70) درس داده‌ام و وام‌دار دانش و کوشش استاد سید‌حسینی بوده‌ام. روان او شاد و راه او در انتقال فرهنگ و دوستی میان ملل پر رهرو باد.
* - چــه غریب رفــتی پیــرمــرد


Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com
_