گفته شده است ابنرشد در طول مدتی که بهکار قضاوت اشتغال داشت حکم اعدام برای کسی صادر نکرد و از حکم کردن به بریدن دست اشخاص نیز خودداری مینمود. او در کار قضاوت بیشتر به "علل و اسباب" ارتکاب جرم توجه میکرد و به بررسی این امور میپرداخت.
در این بررسیها به یک قاعده فقهی بسیار معتبر استناد میکرد که آن قاعده برای اداره امور اجتماع از اهمیت فراوان برخوردار است. در ان قاعده گفته میشود: "الحدود تدرء بالشبهات". در کتب اهل سنت بهعبارت دیگر امده است: "ادرءوا الحدود بالشبهات".
بهمقتضای این قاعده پیدایش هرگونه شک یا شبهه میتواند منشاء اثر واقع شود و از صدور حکم به اعدام یا قطع دست اشخاص جلوگیری کند. اهمیت این قاعده فقهی در نظر ابنرشد نشان میدهد که این فیلسوف به باطن امور و گوهر اشیاء بیشتر توجه دارد و در کار جمود بر ظواهر و توقف در سطح، اصرار نمیورزد. ابنرشد نه تنها نسبت به اشخاص سطحینگر و قشری که جمود بر ظواهر را وجهه همت خویش ساختهاند زبان به انتقاد گشوده و آنان را نکوهش میکند بلکه از عقل جدلی متکلمان و طریقه انان در تفسیر و تاویل متون دینی نیز بهشدت ناخرسند است. او بهخوبی میداند که این جماعت فلسفه را خادم دین میدانند و از عقل فقط بهعنوان یک ابزار و آلت برای توجیه فهم خویش بهره میجویند.
درخشش ابنرشد در حکمت مشاء. غلامحسین ابراهیمیدینانی. ص79
زیـــر نـــــگاه مـــــاهم.ر. دربندی
-----------------------------